بخش دوم:مکان نزول و رخدادهای زمانبندی در سوره:
مکان نزول:
ابن عطیه اندلسی در المحررالوجیز میگوید: السورة مدنیة باتفاق من أهل العلم.
طبرسی در مجمع البیان مینویسد: سورة الحشر مدنیة و آیاتها أربع و عشرون.
سیوطی در الدرالمنثور مینویسد: سورة الحشر مدنیة.
قرطبی در الجامع میگوید: سورة الحشر مدنیة فی قول الجمیع.
بنابراین , مفسران بالاتفاق این سوره را مدنی دانسته اند .
رخدادهای زمانبند در سوره:
در این سوره اشاره قوی به واقعه بنی نضیر شده است.زیرا اوصافی از این واقعه در این سوره بیان شده که تنها بر همان رخداد منطبق میشود.
واحدی در اسباب النزول مینویسد:
أخبرنا أبو محمد الحسن بن محمد الفارسی، أخبرنا محمد بن عبد اللَّه بن الفضل التاجر، أخبرنا أحمد بن محمد بن الحسین الحافظ، حدَّثنا محمد بن یحیى، حدَّثنا عبد الرزاق، أخبرنا معمر، عن الزهری، عن ابن کعب بن مالک، عن رجل من أصحاب النبی صلى اللَّه علیه و سلم:
أن کفار قریش کتبوا بعد وقعة بدر إلى الیهود: إنکم أهل الحَلْقة، و الحصون، و إنکم لتقاتلنّ صاحِبنَا أو لنفعلن کذا، و لا یحول بیننا و بین خَدَم نسائکم- و هی الخلاخل- شیء. فلما بلغ کتابُهم الیهودَ أجمعت بنو النضیر [على] الغدر، و أرسلوا إلى النبی صلى اللّه علیه و آله و سلم: أن أخرج إلینا فی ثلاثین رجلًا من أصحابک، و لیخرجْ منا ثلاثون حَبْراً، حتى نلتقی بمکان نَصَف بیننا و بینک، لیسمعوا منک، فإن صدَقوک و آمنوا بک آمنا بک کلّنا. فخرج النبی صَلى اللّه علیه و آله و سلم فی ثلاثین من أصحابه، و خرج إلیه ثلاثون حَبْراً من الیهود، حتى إذا برزوا فی بَرَاز من الأرض، قال بعض الیهود لبعض: کیف تخلُصون إلیه و معه ثلاثون رجلًا من أصحابه کلُّهم یُحب أن یموت قبله؟ فأرسلوا [إلیه] کیف نفهم و نحن ستون رجلًا.
أخرج فی ثلاثة من أصحابک، و نخرج إلیک ثلاثة من علمائنا، إن آمنوا بک آمنا بک کلُّنا و صدقناک. فخرج النبی صَلى اللّه علیه و سلم فی ثلاثة من أصحابه، و خرج ثلاثة من الیهود، و اشتملوا على الخناجر، و أرادوا الفتک برسول اللَّه صلى الله علیه و سلم، فأرسلت امرأة ناصحةٌ من بنی النَّضِیر إلى أخیها- و هو رجل مسلم من الأنصار- فأخبرته خبر ما أراد بنو النضیر من الغدر برسول اللَّه صلى اللّه علیه و سلم، فأقبل أخوها سریعاً حتى أدرک النبیَّ صَلى اللّه علیه و سلم، فسارَّه بخبرهم فرجع النبی صلى اللّه علیه و سلم. فلما کان من الغد غدا علیهم بالکتائب، فحاصرهم و قاتلهم حتى نزلوا على الجلاء، على أنّ لهم ما أقلَّت الإبل إلا الحَلْقة، و هی السلاح و کانوا یُخَرِّبون بیوتهم، فیأخذون ما وافقهم من خشبها، فأنزل اللَّه تعالى: سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ حتى بلغ: وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.
مفسران و محدثان و ارباب تواریخ در مورد این آیات شان نزول مفصلی ذکر کرده اند که فشرده آن چنین است:
در سرزمین مدینه سه گروه از یهود زندگی میکردند"بنی نضیر" و "بنی قریظه" و بنی قینقاع" و گفته میشود که آنها اصلا اهل حجاز نبودند ولی چون در کتب مذهبی خود خوانده بودند پیامبری از سرزمین مدینه ظهور میکند, به این سرزمین کوچ کردند, و در انتظار این ظهور بزرگ بودند. هنگاهی که رسول خدا صل الله علیه و آله به مدینه هجرت فرمود, با آنها پیمان عدم تعرض بست , ولی آنها هرزمان فرصتی یافتند از نقض این پیمان فروگذار نکردند. از جمله اینکه بعد از جنگ احد(غزوه احد در سال سوم هجری واقع شد)کعب بن اشرف با چهل مرد سوار از یهود به مکه امدند و یکسر به سراغ قریش رفتند و با آنهاعهد و پیمان بستندکه همگی متحد و بر ضد محمدرسول الله (ص)پیکار کنند, سپس ابوسفیانبا چهل نفر از مکیان , و کعب بن اشرف یهودی با چهل نفر از یهود وارد مسجدالحرام شدند و در کنار خانه کعبه پیمانها را محکم ساختند, این خبر از طریق وحی به پیامبر صل الله علیه و آله رسید.
دیگر اینکه پیامبر صل الله علیه و آله روزی با چند نفر از بزرگان و یارانش به سوی قبیله بنی نضیر که در نزدیکی مدینه زندگی میکردند آمد و میخواست , از آنها کمک یا وامی بگیرد, برای پرداختن دیه دو مقتول از طایفه بنی عامر که به دست عمرو بن امیه(یکی از مسلمانان) کشته شده بود, و شاید پیامبر و یارانش می خواستند در زیر این پوشش وضع بنی نضیر را از نزدیک بررسی کنند, مبادا مسلمانان غافلگیر شوند. پیامبر(ص) در بیرون قلعه یهود بود و با کعب بن اشرف در این زمینه صحبت صحبت کرد, در این هنگام در میان یهودیان بذر توطئه پاشیده شد, و با یکدیگر گفتند شما این مرد را در چنین شرایط مناسبی گیر نمی آورید , الآن که در کنار دیوار شما نشسته است یک نفر پشت بام رود و سنگ عظیمى بر او بیفکند و ما را از دست او راحت کند! یکى از یهود بنام عمرو بن جحاش اعلام آمادگى کرد و به پشت بام رفت رسول خدا ص از طریق وحى آگاه شد برخاست و به مدینه آمد، بى اینکه با یاران خود سخنى بگوید، آنها تصور مىکردند پیامبر (ص) باز بر مىگردد اما بعدا آگاه شدند که پیامبر (ص) در مدینه است، آنها نیز به مدینه برگشتند، و اینجا بود که پیمانشکنى یهود بر رسول خدا (ص) مسلم شد، و دستور آماده باش براى جنگ به مسلمانان داد.
پیامبر صل الله علیه و آله برای اینکه ضربه کاری قبلا به آنها بزند به محمدبن مسلمه که با کعب بن اشرف بزرگ یهود آشنایی داشت دستور داد او را به هر نحو بتواند به قتل برساند و او با مقدماتی این کار را کرد.
کشته شدن کعب بن اشرف تزلزلی در یهود ایجاد کرد به دنبال ان رسول خدا صل الله علیه و آله دستور داد مسلمانان برای جنگ با این قوم پیمان شکن حرکت کنند, هنگامی که آنان با خبر شدند , به قلعه های مستحکم و دژهای نیرومند خود پناه برداند, پیامبر صل الله علیه و آله دستور داد بعضی درختان نخل را که نزدیک قلعه ها بود بکنند یا بسوزانند.
این کار شاید به این منظور صورت گرفت که یهودیان را که علاقه شدید به اموال خود داشتند از قلعه بیرون کشد و پیکار رودر رو انجام گیرد , این احتمال نیز داده شده که این نخلها مزاحم مانور سریع ارتش اسلام در اطراف قلعه بود و میبایست بریده شود.
به هر حال این کار فریاد یهود را بلند کرد , گفتند ای محمد!تو پیوسته از اینگونه کارها نهی میکردی, پس این چه برنامه ایست, آیه پنجم این سوره نازل شد و به آنها پاسخ داد که این دستور خاص الهی بوده است.
محاصره چند روز طول کشید و پیامبر (ص)برای پرهیز از خونریزی به آنها پیشنهاد کرد که سرزمین مدینه را ترک گویند و از آنجا خارج شوند , آنها نیز پذیرفتند, مقداری از اموال خود را برداشتند و بقیه را رها کردند , جمعی به سوی اذرعات شام و تعداد کمی به سوی خیبر و گروهی به حیره رفتند و باقیمانده اموال و اراضی و باغات و خانه های انها به دست مسلمانان افتاد. هرچند تا انجا که میتوانستند , خانه های خود را به هنگام کوچ کردن تخریب کردند.
این ماجرا بعد از غزوه احد به فاصله شش ماه و به عقیده بعضی بعد از غزوه بدر به فاصله شش ماه اتفاق افتاد.(غزوه بدر سال دوم و غزوه احد سال سوم هجری اتفاق افتادهاست.)